گروه اقتصادی «خبرگزاری دانشجو» - محسن اکبریان؛ هفته گذشته قائم مقام بانک مرکزی جناب آقای دکتر کمیجانی در گفتوگو با خبرگزاری فارس عنوان کردند که بانک مرکزی به پیمانهای پولی دوجانبه اعتقاد دارد، اما اجرای این پیمانها نیازمند بهبود تراز تجاری (تعادل تجاری) است. یعنی ما با کشوری میتوانیم وارد پیمان پولی شویم که واردات و صادرات ما با آن کشور فاصله چندانی نداشته باشد.
در این زمینه چند نکته مغفول مانده است. نخست آنکه کشور چین به عنوان اقتصاد دوم جهان تاکنون با 31 کشور پیمان پولی "دوجانبه" امضاء کرده است که با هیچ کدام از آنها تعادل تجاری ندارد، چگونه چین توانسته است بدون تعادل تجاری با این کشورها، پیمانهای پولی خود را به صورت دوجانبه مدیریت نماید؟ آخرین مورد آن نیز بین چین و کانادا با مبلغ 200 میلیارد یوآن یا 32 میلیارد دلار کانادا و برای مدت سه سال امضاء شد.
بر اساس اطلاعات گزارش شده توسط گمرک کانادا، صادرات کانادا به چین 19 میلیارد دلار و واردت کانادا از چین 51 میلیارد دلار است. اگر مبلغ پیمان فوق را بر 3 تقسیم کنیم (با فرض اینکه کل مبلغ این پیمان 3 ساله، بطور مساوی در هر سال مصرف شود)، 10.6 میلیارد دلار از تجارت بین این دو کشور با پیمان پولی دوجانبه انجام خواهد شد و نه با دلار آمریکا.
یعنی نیمی از صادرات کانادا به چین و یک پنجم واردات کاناد از چین با پولهای ملی دو کشور تسویه میشود. لذا پیمان پولی دوجانبه نیازی به تعادل تجاری ندارد و تا سقف معین و زمان معین اجرا میشود.
نکته دوم زاویه نگاه به پیمانهای پولی "دوجانبه" است. پیمان پولی جایگزین روشهای موجود (مانند دلار و یورو) نیست، بلکه به عنوان ابزاری مکمل در کنار روشهای موجود عمل میکند. فرض کنید واردات ایران از ترکیه 70 واحد پولی و صادرات ایران به ترکیه 100 واحد است. در ادبیات پیمانهای پولی، تا سقف عدد پایین تر در تجارت میتوان از پیمان پولی "دوجانبه" استفاده کرد. در مثال فوق، تا سقف 70 واحد از پیمان پولی استفاده میشود و مازاد بر آن (30 واحد) با بکارگیری روسهای مرسوم مانند دلار و یورو تسویه میشود. لذا پیمان پولی "دوجانبه" دارای مانده نیست که بخواهد در انتهای دوره تسویه شود.
نکته سوم نوع نگاه به مدیریت بازار ارز است. بانک مرکزی بصورت کلی به دو طریق میتواند نرخ ارز را در محدوده معینی کنترل کند: 1. افزایش عرضه ارز 2. کاهش تقاضای ارز. افزایش عرضه ارز در گذشته با درآمد سرشار نفت انجام میشد و بانک مرکزی میتوانست برای مدت طولانی نرخ ارز را در محدوده معینی تثبیت نماید. اما کاهش تقاضای ارز چگونه اتفاق میافتد؟ اگر بانک مرکزی مسیری را طراحی نماید که تجار بدون نیاز به دلار (و یورو) بتوانند تجارت خود را مدیریت نمایند، تقاضا برای دلار کاهش مییابد. تجربه سایر کشورها نشان داده است که بهترین مسیر برای انجام تجارت غیردلاری، استفاده از پیمان پولی دوجانبه است؛ تاکنون حدود 48 پیمان پولی دوجانبه بین 34 کشور امضاء شده است که روند آنها بعد از بحران مالی غرب در سال 2008 رشد چشم گیری داشته است.
نکته آخر تبدیل شدن امور مالی به سلاح (Weaponization of Finance) توسط غرب است. از سال 2011 به بعد، غرب از ابزارهایی مانند نظام پرداخت دلار و سوئیفت علیه کشورهای مقابل خود مانند ایران و روسیه استفاده کرده و توانسته آسیبهای بسیار جدی به اقتصاد این کشورها وارد نماید، بدون اینکه هزینه هایی مانند تلفات نیروی انسانی در جنگ و استفاده از تجهیزات نظامی پرداخته باشد.
این اسلحه جدید که استفاده از آن هزینهای برای غرب ندارد و آسیب خیلی جدی به کشور مخالف آنها وارد می کند، زنگ خطری برای کشورهای مستقل شده است؛ آنها در تلاشند خود را تا حدی در برابر این اسلحه جدید مصون نمایند. به این دلیل گرایش به استفاده از پیمانهای پولی و توسعه سامانه های جایگزین سوئیفت در کشورهای مختلف آغاز شده است. ایران به عنوان کشوری که 36 سال در مقابل هژمون غرب ایستاده است، نباید از این قافله جهانی علیه دلار عقب بماند؛ گرچه ضرورت این موضوع برای کشور ایدئولوژیکی مانند ایران بسیار بیشتر از کشورهایی مانند هند، ترکیه و کره جنوبی است.